پلی به جاودانگی

سفر به سوی بینهایت ، زندگی ادامه دارد....

پلی به جاودانگی

سفر به سوی بینهایت ، زندگی ادامه دارد....

سفر باید کرد...

میگن همه ی  زندگی با تمام ابهتش یک سفره، سفری که با زادن آغاز میشه و سال ها ادامه پیدا میکنه تا رسیدن به مرحله ای که باز باید سفر کرد سفری از نوع دیگه ...شاید به خاطر همینه که سفر با خون آدم ها درآمیخته و همه به نوعی عاشق سفر هستن. انگار که جاده ها ما رو فرا میخونن، به رفتن به سیر کردن ودر نوردیدن. تا اونجا که باز خسته بشیم و در دل این سفر ،سفر دیگه ای آغاز کنیم...

شاید هر روز خودش شروع یک سفره،سفری که مارو به تماشا و تجربه تازه ها میبره و این به خودمون بستگی داره که بتونیم از سفر با تمام پستی بلندی هاش لذت ببریم.

من همیشه عاشق سفر بودم،آرزوی دیدن همه دنیا رو داشتم،میخواستم همه دنیا رو ببینم یا به قولی فتح کنم،البته خیلی قبل تر از اون،آرزوی همیشگی من فتح اندرون خودم بود...

حالا هم دهه سی رو شروع کردم،اولین وبزرگترین آرزوم فتح خودمه.منظورم تسلط به احساسات آشفته و قلب پریشانمه. من این بازی رو زیادی ادامه دادم دیگه دارم تمومش میکنم.خودم خوب میدونم باید چکار کنم،فقط کافیه انجامش بدم.اینا حرف گزاف نیست ،حرف های قلبیه که دیگه چیزی براش باقی نمونده. باید خودشو از نو بسازه،چرا که بخش جذاب تر زندگی رو باید با همت خودش بسازه.  

برنامه های جالبی دارم،الان توی سفرم.مدت کوتاهی از روزمرگی ها از محیط های آشنا فاصله گرفتم .وقتی برگشتم،برنامه هامو اجرا میکنم.فعلا هدف اینه که رخوت چند ساله رو کنار بذارم و حسابی روحیه مو تازه کنم.کار هایی رو که انجام بدم و میزان موفقیتم رو مینویسم شاید به درد کسی خورد.در عین حال میخوام مسیر سفرم رو اینجا با این نوشتن ها جاودانه کنم.




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد