پلی به جاودانگی

سفر به سوی بینهایت ، زندگی ادامه دارد....

پلی به جاودانگی

سفر به سوی بینهایت ، زندگی ادامه دارد....

دلتنگ نوشتن بودم...

بلاخره با نزدیک شدن به روزهای آخر سال، کار تعطیل  شد و حالا کلی وقت آزاد برای خودم پیدا کردم .هرچند که باز هم کلی برنامه دارم و هنوز هم برنامه سفر مشخص نشده.
طول مدتی که نبودم اتفاق های زیادی رخ داد که مجالی برای نوشتن اون ها نبود.با این وجود همیشه دلم اینجا، پیش شما دوستان مجازی بود.
تمام این مدت در حال کار و تلاش بی وقفه بودیم و واقعا دیگه داشتیم به سرحد جنون می رسیدیم‌. برای رسیدن روز پایان کار سال ۱۴۰۱ همه لحظه شماری میکردیم و اون روز بالاخره رسید.
یکی از این روز ها  وقتی چشم هام رو باز کردم با بقیه  روزها فرق داشت و ما رو تا مدتی توی بهت و ترس فرو برد.قضیه از این قرار بود که اون روز صبح ساعت پنج وقتی چشم باز کردم برای مدت طولانی همون طور خوابیده سرم به شدت گیج میرفت و نمیتونستم بلند شم. با خودم فکر کردم که شاید گرسنه بودم و ضعف کردم. اما تا چند روز بعد هر لحظه و در هر حالی نشسته‌، ایستاده و خوابیده سر گیجه شدید داشتم. با توجه به مشکل تیروئیدی که دارم احتمال ابتلا به نارسایی قلبی یا کلیوی مطرح شد و همه عزیزانم به شدت ترسیده بودن.خودم نمیترسیدم ولی اصلا اصلا حوصله مریض شدن دوباره رو نداشتم.تا اینکه با انجام آزمایش های مختلف خدارو شکر معلوم شد که مشکل خاصی ندارم و فقط کمی عفونت گوش چپ باعث سرگیجه تا این حد وحشتناک شده.از این بابت خدا رو شکر اما...

توی آزمایش مشخص شد که قند خونم به شدت بالاست در حالی که من چندان قند مصرف نمیکنم.خوب این مورد رو بعد از عید پیگیری میکنم چون خیلی مهمه.

بیماری که من باهاش درگیر بودم مربوط به پانکراس بود که میدونید جزایز لانگر هانس توی پانکراس مسئول ترشح انسولین هستن.پس امکان ابتلا به دیابت برای من هست.من دوتا از غدد درون ریزم یعنی پانکراس و تیروئید دچار مشکل شدن و باید بگم هیچ میزانی برای توصیف دردی که ایجاد میکنن نیست.نه فقط جسم بلکه روح و روان رو هم بیمار میکنن.


با وجود این ها، احساس میکنم از دوران سراشیبی زندگی دارم درمیام.حس میکنم بعد از گذر از رنج و سختی شدید سال های اخیر ،سال ۱۴۰۲ سال مراد برای ماست. معمولا این طور حس ها دروغ نمیگن.درسته بسیاری از مشکلات پا برجا میمونن تا ابد ، مثل آسمون آبی که همیشه آبی خواهد بود؛ مشکلات اصلی من هم هرگز حل نمیشن.اما باور دارم بهبود خوبی قراره رغم بخوره برای همه.شاید از سختی زیادی باید عبور کنیم اما بدون شک به اون بهبود حتما می‌رسیم.


خوشحالم که به اینجا برگشتم.دلم تنگ شده بود و حالا حس توی خونه و کنار عزیزان بودن رو دارم.دوستتون دارم و براتون بهترین ها رو آرزو دارم.