به آسمان نگاه میکنم.ابرهای تیره همه جا را فرا گرفته .چیزی درون قلبم میسوزه.دلم برای شاد بودن تنگ شده. گاهی از خودم میپرسم آیا شادی حقیقت داره یا توهمی دور از باوره که ما آدم ها برای خودمون ساختیم تا بتونیم به کمک این وهم شورانگیز به زندگی شرربار خودمون ادامه بدیم؟
اینجاست که خاطره ها به کمک میان. از لابه لای خاطرات دردناک و مه آلود ، روزهایی رو به یاد میارم که شاد و بی پر
وا بودم. از میان هزاران لحظه های سخت ، لحظه های خوبی هم هست که درست مثل تنها ستاره ای روشن از دل سیاهی شب بیرون میاد . این لحظه هان که باعث میشن شک کنم به دروغ بودن شادی، چرا که اگر وجود نداشت پس من هم نباید درک و تجربه ای از شادی می‌داشتم. پس چرا امروز در تاریک ترین ساعت روحی خودم، در کویری تهی از احساسات خوشایند درونی، سرگردان شدم؟ آیا واقعا جهان چنین تهی و تاریکه یا اینکه این فقط تصویری تاریک جلوی چشم های منه؟ آیا زمزمه ها راست میگن که من زمانی در گذشته ها ، آرام آرام در ترس هام غرق شدم و اون قدر توی این تاریکی قدم برداشتم که راه خونه رو گم کردم؟ آیا تاریکی حقیقت داره یا اینکه من اون رو توی ذهن خودم ساختم؟
عزیزدلم خیل غمگین شدم از خوندن این پست. امیدوارم زودتر قلبت دورباره روشن بشه. ما قراره با هم جشن بگیریم.
قربونت برم لیمو جانم که هنوزم یادته قراره با هم جشن بگیریم، واقعا دلم گرم شد و خدا کنه اون روز برسه
ببخش که غمگینت کردم و شادیت آرزومه
سلام گلم
یه خبر از خودت بهم بده اگه میتونی
هر کمکی از دست من بر میاد بهم بگو لطفا
سلام عزیزم
حالم خوبه ، ممنونم از مهربونیت؛ همین که هستی خودش کلی قوت قلبه برام
این روزها شدیدا درگیر کار هستم ، کمی سرم خلوت بشه می نویسم. جالبه بدونی من همیشه بهت فکر میکنم...
بله الان متوجه شدم
و هم پروسه پیشگیری به خوبی پیش بره و دوباره و به زودی بتونید سلامتی‌تون رو به دست بیارید .
خداروشکر که خیلی سریع متوجه شدید و امیدوارم و دعا میکنم هم قوی و پرانرژی باشید
به نظرم اگه نوشتنش باعث مشغولیت ذهنی‌تون نمیشه و فشار روانی براتون نمیاره باعث تداخل توی پروسه پیشگیری نمیشه (یا بعد از این پروسه) و اگه انجمن های مخصوص پزشکی می شناسید یا برخی انجمن های عمومی اینترنتی (فکر کنم شبیه نی نی سایت) اونجا با اسم مستعار یا ناشناس در میون بذارید و مطمئن باشید تجربه‌تون کمک حال بزرگی برای افراد دیگه میشه
خواهش میکنم، نه جو منفی نیست و با شما همدردی می کنم و حتما براتون دعا میکنم و به یادتون هستم
ممنونم جانی ، چیزی ماورای شانس بهم کمک کرد وگرنه...
حالا درموردش فکر میکنم اگر تصمیمم بر این شد که بنویسم، برام مهمه که همین جا بنویسم.اما از پیشنهادی که دادی خیلی ممنونم و جالب بود
مرسی که برام دعا میکنی، لطفا مواظب سلامتیت باش
بله درسته به مشکل و بیماری تون هم قبلا اشاره کرده بودید و فکر می کردم حل شده نمی دونستم دوباره این شکلی شده و چه روزهای سختی هم پشت سرگذاشتید
خیلی خوبه که هنوز پرانرژی هستید
مواضب خودتون و سلامتی تون باشید
اون مریضی که قبلا داشتم کاملا خوب شده ، ولی این بیماری الان یه جورایی در اثر اون اتفاق افتاده. اصلا باید بگم گرچه کمی درد دارم ولی هنوز به بیماری نرسیدم.با یه شانس بزرگ قبل از رسیدن به مراحل خطرناک ، علائم بروز کردن و حالا تو خط درمان یا بهتره بگم پیشگیری ام.
اما بازم سخته و درد داره و نیازمند دعاهای خیر...
خوب میشد یه پست دربارش بنویسم تا دیگران هم استفاده کنن. ولی واقعا خجالت می کشم درباره بیماری حرف بزنم.لطفا ببخش که با این حرف ها(درباره بیماری) همیشه جو رو منفی می کنم.
ممنونم ازت ، وجودت همیشه مایه دلگرمیه. همیشه چشم به راه موفقیتت هستم
از این دلایل برمیاد که سرتون خیلی شلوغه
و نهایت تلاشتون رو می کنید که رویاهاتون واقعیت پیدا کنه 
و این خیلی خوبه و منم آرزو می کنم که موفق باشید 
و مشکلات پیش راهتون کمتر و کمتر بشن
راستش رو بخوای کامنتت لبخند رو لبم آورد
اما متاسفم که بگم نه، دلایل خاصم یه جورایی مثبت در منفیه. خب بهتره بگم یک ماه گذشته بخاطر عود مجدد مریضی حتی اجازه گوشی دست گرفتن هم نداشتم الان هم فقط ساعات خاصی میتونم آنلاین بشم.
اما دلیل خاصی که گفتم خیلی خوبه و در حد رویاست اون واقعا چیز محشریه
اگر اونو به سرانجام برسونم که واقعا عالی میشه.
منم برات بهترین موفقیت ممکن رو آرزو میکنم
سلام خانم رها
برای آدم خوبه 
امیدوارم این دلیل خاصتون به قول خارجکی a big deal خیلی مهمی 
از آب دربیاد 
هورا دوباره برگشتید
چون دیگه کم کم داشتم ناامید میشدم که اینجا رو ول کردید و خلاصه هنوز دارید با موانع سر و کله می زنید
اما دیدم که جواب کامنت ها رو دادید خیلی خوشحال شدم و خلاصه از این مشکلات عبور کردید و حالتون خوبه و امیدوارم پایدار باشه
آره درسته یه جاهایی باید احساساتی شد یا حتی کلا رد داد زد به سیم آخر
خواهش می کنم البته اسپند که ندارم اما چندباری زدم به تخته
جالب شد
موفق باشید
سلام مجدد
خودمم دلم تنگ شده بود واسه برگشتن به بلاگستان ولی نمی‌تونستم آنلاین بشم اگر میخوای بدونی اینم یه دلیل خاص پشتشه
مشکلات همیشه هست، اما واسه من به نوعی میشه گفت بیشتر از همه ست. با این وجود هنوز خوشحال و شاد و پر از امیدم و دارم تلاش میکنم تا بیش از این حرف ها از زندگی لذت ببرم.
ممنونم ازت که هوای منو داری و البته که زدن به تخته، کار اسپند دود کردن رو انجام میده و مقبوله
بله جانی دلیل خاصی که گفتم خیلی مهم و خوبه ولی فعلا در حد رویاست
منو ببخش که یادم رفت سر بزنم ببینم چی جوابمو دادی. وگرنه تنهات نمیذاشتم.
آرزو می کنم دیگه اون حال سراغت نیومده باشه.
هر وقت نیاز داشتی برام حرف بزن. من شنونده ی خوبی هستم و قول میدم که بین خودمون می مونه
منهم دوستت دارم نازنین
منتظرم برام بنویسی
نسرین جان
فدای سرت اشکالی نداره. این یک ماه اخیر اصلا آنلاین نشدم و همین تازگی پیام قشنگت رو دیدم.
میدنم که شنونده و دوست خوبی هستی. بدون اینکه ببینمت یا باهات وقت بگذرونم خوب میشناسمت
ممنونم به خاطر مهربونی هات ، هر زمان که وقتش بشه چیزهایی برات مینویسم و ممنونم که هستی
سلام خانم رها
حالتون خوبه
یه کامنت گذاشتم نمی دونم بلاگ اسکای رسوند یا نه؟ یا سرتون شلوغه
در هر صورت امیدوارم حالتون خوبِ خوب شده باشه و همیشه خوب باشه
جانی
کامنت رسیده ولی من نبودم که بخونم. ببخش که این قدر دیر جواب دادم.
بله حالم خوبه و ممنونم که پیگیر حال من هستی. تو واقعا دوست خوبی هستی برای خودت اسپند دود کن
سلام خانم رها
خوب شده باشه و از این مرحله عبور کرده باشید. 
امیدوارم الان حالتون نسبت به وقتی که این پست رو نوشتید
مسیر زندگی بالا و پایین و خرابی زیاد داره و نگرش مون به این موانع که ما رو می سازه و قوی تر می کنه
و آروز می کنم نسبت به قبل قوی تر شده باشید
سلام جانی
ممنونم ازت ، بله الان حالم خوبه و قلبا آرزو میکنم که تو هم خوب و خوشحال باشی
در اصل درست میگی و حق با توئه. ولی گاهی آدم نمیتونه احساساتش رو کنترل کنه. در کل هدف منم عبور از این موانع هست و خودم رو تا اینجا موفق هم میدونم
این پست رو توی شرایط خاصی نوشتم و دلیل خاصی پشتشه
رها جون چقدر افکارت پریشان هست
روزهای دردناکی رو پشت سر میگذارم بخاطر اونه، به زودی درست میشه
این خاطرات دور و خوش، همیشه نجات دهنده های امید بودن. امید به اینکه: باز یک روز لبخند خواهم زد
رها جان اگه نیاز داری و دوست داری حرف بزنی، بریز بیرون
نسرین عزیزم
درسته اگر این دلخوشی های کوچک نباشن امید به آینده هم بی معنی میشه.
باید بگم که آره خیلی حرف ها هست واسه گفتن ولی شجاعت گفتنش رو ندارم. گاهی توی خیالم برای تو تعریف شون میکنم، چون احتمالا خیلی خوب میتونی درکم کنی.واسه همین چیزاست که همیشه دوستت دارم
آسمان من انگار سیاه نقاشی شده و این تا روزی که هستم تغییری نمیکنه
همه ما این زمانهای تاریک رو تجربه کردیم.امیدوارم به سلامت ازش عبور کنی
ممنونم ترانه جان
من مدت طولانیه که توی این تاریکی هستم . دیگه باید خودم رو نجات بدم، کسی جز خودم نمیتونه
تار و پود ظلمات شب را با ستاره ها نقش می دهم به امید صبح به امید دمی شادی
چه زیبا
بله به امید صبح و شادی
خوش اومدی به بلاگم
از آشنایی با وبلاگ شما و مطالب خوبتون خوشحالیم.
ممنون میشیم به وبلاگ ما هم سری بزنید و شریک خاطراتمون بشید.
سلام
خیلی خیلی خوش اومدین به بلاگم و البته لطف دارین به من
منم از آشنایی با شما و اینکه شریک خاطراتتون بشم خوشحالم.